پیچیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل یچ وخم خوردن، مارپیچی رفتن، زیگزاگ رفتن، قیقاج رفتن، چپ و راست رفتن، ویراژ دادن، تلوتلو خوردن غلتیدن (غلطیدن) پیچ برداشتن، تاب خوردن (دیدن، برداشتن)
دور زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت دور زدن، پیچ زدن، پیچیدن، ویراژ دادن، چرخیدن گردش کردن، گردیدن، بهگردِ (دور) چیزی گشتن، درمدار حرکت کردن ◄ دور زدن غلتیدن، بهخود پیچیدن، وول زدن ◄
سرعتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، تندی، چابکی، چستی، چالاکی، ویراژ، تک، دو، شتاب▼ آهنگ، حرکت، شدت سرعتسنج، کیلومترشمار، کیلومتر درساعت سرعت نور، سرعت صوت، ماخ، سرعت مافوق صوت عجله
حرکت انحنادارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت نحنادار، پیچش، گردش، دوار، دَوَران، چرخش، ویراژ، حرکت مارپیچ، قیقاج، زیگزاگ، انحراف گردش ماه (زمین) مسیر حرکتِ انحنادار: مدار، قوس، چرخ، مارپیچ دور،
پیچوتابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل وتاب، چین و شکن، شکنج، چنبر، حلقه، کویل، کلاف، پیچ و خم خوردن پیچش، پیچ خوردگی، پیچیدگی تاب، طره، جعد ماز، لابیرنت، هزارتو، کلاف سردرگم پیچنده، پیچک