صرفنظر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ظر کردن، چشمپوشی کردن، منصرف شدن، بازگشتن، ول کردن، رها کردن، واگذار کردن، بریدن، ترک کردن نادیده گرفتن باقی گذاشتن، واگذاشتن، بهامان خدا گ
آزاد کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام آزاد کردن، رها کردن، رهاییدادن، رهانیدن عفو کردن، بخشیدن وادادن واگذاشتن، واگذار کردن، اجازه دادن
مالک کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی لک کردن صلح کردن، بخشیدن، دادن سهم دادن، تخصیص دادن، واگذار کردن، بهارث گذاشتن جهیز دادن وقف کردن، نذر کردن برکت دادن متولی (نایب) کردن، گم
دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی اعطا کردن، فرستادن، منتقل کردن، تسلیم کردن، سپردن، واگذار کردن، دراختیار قرار دادن، تقدیم کردن، عرضه کردن بخشیدن، هبه کردن، احسانکردن قرض دا
نگهدارینکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی نگهدارینکردن، برکنار کردن، منتقل کردن، واگذار کردن، فروختن راندن، ازخود راندن، جداشدن، طلاق دادن ترک کردن (گفتن)، رها کردن، تسلیم کردن، دادن