وسوسه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام کردن، اغوا کردن، تطمیعکردن، گمراه کردن پیشنهاد کردن، نمایش دادن، بهنمایش گذاشتن، عرضه کردن تلقین کردن، باوراندن، قبولاندن، اثبات کردن،
سیارهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام ره، استروید اعضای منظومۀ شمسی:، عطارد (تیر)، زهره(ستارۀ صبح، ونوس)، زمین، مریخ (سیارۀ قرمز، بهرام)، مشتری (سیارۀ غولپیکر)، زحل(سیارۀ زیبا، کیوا
پرهیزگار بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ] پرهیزگار بودن، درمقابل وسوسهایستادگی کردن، دوری کردن پرهیزیدن
تحریککردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ، وسوسه کردن▼، موجب شدن، اصرارکردن، نهیب زدن، آنتریک کردن، ترغیب کردن، تشویق کردن، آفرین گفتن امید دادن خواستن، التماس کردن مکلف کردن تح
انگیزشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ، ترغیب، تشویق، تحسین، تهییج، وسوسه، اغوا، تطمیع، فریب، فشار، تأثیر امر بهمعروف، امر، دستور نهی ازمنکر، نهی، بازداشتن ترویج، اشاعه، عاد