تصادفاً وقوع یافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ] تصادفاً وقوع یافتن، اتفاقاً واقع شدن، آمدن برخورد کردن خطر کردن، قمار کردن قرعه بهنامش اصابت کردن
کثرت وقوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان وقوع، تکرر در زمان، تعدد، تکرار [در عدد]، تواتر، فراوانی، فرکانس، بسامد، استمرار، تداوم توالی، تناوب عود
درشُرُفِ وقوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر فِ وقوع، قریبالوقوع، درراه، مقدّر، پیشگویی شده، پیشبینی شده، درشُرُف، آینده، آمادۀ ارائه، آتی 124 نزدیک، نزدیکشونده حتمی، ناچار، ناگزیر، اجتناب
درشرف وقوع بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ل] درشرف وقوع بودن، نزدیک شدن پدیدار شدن، نمودار شدن، جلوه کردن، دردوردست نمایان شدن، جلوی رو بودن، جلو بودن عمل آمدن، آمدن نزدیک آمدن، نزدیکبودن ر
تصادفاً وقوع یافتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ] تصادفاً وقوع یافتن، اتفاقاً واقع شدن، آمدن برخورد کردن خطر کردن، قمار کردن قرعه بهنامش اصابت کردن
اتفاق افتادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر افتادن، وقوع یافتن، واقعشدن، آمدن، پیش آمدن، روی دادن، برخاستن، شدن، تحویل یافتن، متولد شدن، بهدنیاآمدن تصادفاً وقوع یافتن رسیدن آسمان به زمین آمد
کثرت وقوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان وقوع، تکرر در زمان، تعدد، تکرار [در عدد]، تواتر، فراوانی، فرکانس، بسامد، استمرار، تداوم توالی، تناوب عود
درشُرُفِ وقوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر فِ وقوع، قریبالوقوع، درراه، مقدّر، پیشگویی شده، پیشبینی شده، درشُرُف، آینده، آمادۀ ارائه، آتی 124 نزدیک، نزدیکشونده حتمی، ناچار، ناگزیر، اجتناب
درشرف وقوع بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ل] درشرف وقوع بودن، نزدیک شدن پدیدار شدن، نمودار شدن، جلوه کردن، دردوردست نمایان شدن، جلوی رو بودن، جلو بودن عمل آمدن، آمدن نزدیک آمدن، نزدیکبودن ر