وسطیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ] وسطی، واسطه، میانی وسط‌ترین، مرکزی میانه، میانه رو، بی‌طرف متساوی‌الفاصله استوایی منصف نصف‌شده
وسطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم م] وسط، میان بحبوحه، اواسط میانگین میانِ چرخ، توپیِ چرخ مغز، ناف، مرکز نیمه‌شب، نیمروز، ظهر، اوج، نیمۀراه، نقطۀ وسط، نصفۀ راه، میانۀ راه ◄ راهِ میانه
وسایل نقلیۀ عمومیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت نقلیۀ عمومی، تاکسی، اتوبوس، مینی‌بوس اتوکار، كامیون، باری، کشنده، اسب، تریلر ماشینهای راهسازی، ماشینهای سنگین، لودر، بولدوزر، گریدر، بیل مکانیکی قطا
وسایل طبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ی، وسیلۀ طبابت، آمپول، بادکش، سرنگ، ماسک، مکنده وسایلبیمارستان، برانکار (برانکارد)، اتوسکوپ، اتوکلاو، ادیومتر، اسکن (اسکنر)، اپلیکاتور، آندوس
نقطۀ وسطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، وسط، بین، میان، نیمه‌شب، نیمروز، ظهر نیمۀ راه، راهِ میانه عمود منصف
متوسطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت توسط، میانی، میانه، اوسط، وسطی، مرکزی بینابین، حدوسط، مدیوم، معتدل، معمولی، ملایم، بین‌بین عادی، نرمال میانه‌حال بی‌طرف متوسط‌القامه
وسطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم م] وسط، میان بحبوحه، اواسط میانگین میانِ چرخ، توپیِ چرخ مغز، ناف، مرکز نیمه‌شب، نیمروز، ظهر، اوج، نیمۀراه، نقطۀ وسط، نصفۀ راه، میانۀ راه ◄ راهِ میانه
وسایل طبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ی، وسیلۀ طبابت، آمپول، بادکش، سرنگ، ماسک، مکنده وسایلبیمارستان، برانکار (برانکارد)، اتوسکوپ، اتوکلاو، ادیومتر، اسکن (اسکنر)، اپلیکاتور، آندوس
