مسئولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ئول دولتی، وزیر، معاون وزیر، صاحب منصب، بوروکرات، دیوانی، مستوفی استاندار، فرماندار، شهردار، بخشدار کارمند، کارشناس، کارمند اداره، اداری م
مجری قانونفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ون، قانونگزار، وزیردادگستری، رییس قوۀ قضاییه، قاضی، پلیس قضایی، منصب دادگاه صحرایی، دادگاه نظامی، دادگاه اجرائیات
مستوفیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام نی، دیوانسالار، بوروکرات، وزیر، پایور، صاحب منصب، مسئول دولتی، مسئول، کارمند دولت، کارمند کارگر مقامات، بالاتریها، دستاندرکاران، دولت
هیئتمدیرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه هیئتمدیره، هیئت دولت، کابینه، دربار، هیئت وزیران رئیسجمهور، نخستوزیر، صدر اعظم کارگردان، رهبر ارکستر، رئیس باند سردمدار، پرچمدار، زمامدار
دوبرابریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ابری، تکرار دوباره، تجدید، دوتا کردن، دوبارگی، دوباره کاری، ازسرگیری، تازگی، نوسازی دوتایی بودن مربع، توان دو نفر دوم، معاون، جانشین، وزیر، دست راست