ورمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ماس، تاول، غده، جوش، عقده، گره، قلنبگی، چونه تورم، برآمدگی، بادکردگی، آب آوردن، زخم زگیل، پیاز، حباب قوز، کوژ، کوهان
وهمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اندیشۀ خلاق ۀ مخیله، خیال، پندار، گمان، تصور رؤیا، خواب، کابوس، هذیان، احلام خوابوخیال، آرزو توهمات، اوهام، تصورات، خیالات، وهمیات، ایهام بال، بختک، مو
وامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ، اعتبار مالی، تسهیلات، حدّ اعتباری، اضافهبرداشت، تعهدات قرضه، اعتبار، تسهیلات بانکی، اوراق مشارکت علیالحساب، مساعده، پیش پرداخت، تنخواهگ
بازی ورقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ر، گنجفه، حکم، بریج، آتو، شلم، رامی، بانک، بلوف، بورس، بیستویک، پوکر آس، شاه، بیبی، سرباز، ژوکر خالهای ورق: خاج (گشنیز)، خشت، دل، پیک
شبحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب روح، مومیایی خیال، فانتوم، بختک، اشباح، وهم، پرهیب، خطای باصره، حس ششم
غذایاصلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت چلوکباب، آبگوشت، دیزی، بزباش، چلوخورش، پلوخورش، خورش، خورشت، قلیه بریانی، غرمه (قرمه) کباب، کباب برگ، کوبیده، ممتاز، سلطانی، بلغاری، بختیاری، قفقازی
برآمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل رآمدن، ورم کردن، بیرونزدن، بیرون آمدن، جلو آمدن، پیشآمدگی داشتن توجه را جلب کردن، مرئی بودن ریشدرآوردن، زبربودن باد کردن(داشتن)، متورم بودن، آماسیدن
برجستگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل برجستگی، پیشآمدگی، برآمدگی▼، آج، ورم تورم، انبساط چیز برجسته، دکمه، پیشانی، کوه، زمین مرتفع، چیز برآمده ◄ برآمدگی▼ بیروننشست، بیروننشستگی