ورطهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ه، مهلکه، مغاک، گیر، مشکل، مخمصه، مخاطره، خطر بلا، بلایای طبیعی، آیات آسمانی، مایۀ هلاک پرتگاه، گودال، مغاک، چاه، چاله، مانع، میدان مین، دام،
دامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط تَله، تور، کمند شبکه، شست تار عنکبوت، دام عنکبوت کمینگاه، ورطه طعمه صید ◄ آسیبپذیر صیاد ◄ شکارچی، کمینکننده، شخص پنهانشده
تهدیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی تهدید، اخافه، اعلان جنگ، ارعاب وعید ≠ وعده ◄ امید شمشیر دموکلس، ورطه، خطر، اخطار نفرین، فحاشی دستور، اخاذی، درخواست سلاح بازدارنده، چماق
جهنمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب نم، دوزخ، غاشیه، هاویه، برزخ، اعراف، ورطه دَرَک، اسفلالسافلین، دار مکافات وصف دوزخ: مار غاشیه، حمیم(آب جوش)، سعیر (زبانۀ آتش)، آتش دوزخ
عامل مرگومیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت سم] عامل مرگومیر عزرائیل، ملکالموت، هادملذات، مرگ بید، زنگ، خوره، آفَت خورنده، اسید زهر بلایای طبیعی، ویرانی، زلزله، آتش، سیل، طوفان، مایۀ هلاک، و
عمقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد عمق، ژرفا، گودی، تقعر قعر، کَف، سطح زیرین ◄ پایینی چاله، چاه، چاه عمیق، چاه ویل، غار دره اعماق، پرتگاه، ورطه گوشته، زمینشناسی قعر جهنم، جهنم غواصی