وحشیگریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ش، خونخواری، ددمنشی، آدمخواری، غیر انسانی بودن، بی عاطفگی، بیرحمی، سنگدلی، سختی، شرارت
مطبوع وشیرین سخن گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ل] مطبوع وشیرین سخن گفتن، شکرشکستن
فقدان حساسیت روحیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ] فقدان حساسیت روحی، بیاحساسی، بیعاطفگی کرختی، خوابرفتگی، گیجی، بیحسی فیزیکی ماندگی، انفعال بیحالی بیروحی، زندگی گیاهی، عدم تحرک، خمودگی
بیرحمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی می، قساوت، سنگدلی، سفاکی، سختگیری، شقاوت، خونخواری، تطاول، وحشیگری قصاص، انتقامجویی ستمکاری، ستمگری
گناهکاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ری، مجرمیت، خلافکاری، جنایت، وحشیگری، قانونشکنی، معصیت، شرارت، تقصیر، بیعفتی، خودفروشی همدستی، دخالت، تبانی، زدوبند، بندوبست، گاوبندی، شراکت
قانونشکنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات قانون، تجاوز، قهر، وحشیگری، خشونت، مجرمیت، خلافکاری، تخلف، جنایت، نادرستی، گناهکاری، بیعدالتی، پا فراتر گذاشتن ارتشا، رشوهخواری، رشوه ◄ هدیه