وجودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود جود، بودن، کون، هستی، بقا، بود ذات مطلق، وجود مطلق، ذات خداوندی ذات معاش، جان، نَفْس، زندگی وجود درزمان، بقا، ابدیت، واقعیت وجود ازپیش، تقدم وجود در
وجود حقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ود حق، شایستگی، لیاقت، سزاواری، صلاحیت، اهلیت، مالکیت استحقاق، بستانکاری، طلب، مطالبه، ادعا، ادعای حق، دادخواهی، حقوق ملکی، حقوق مدنی، ارتفاق، م
وجود خارجی دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد دادن، بیرون آوردن، بهمنصۀ ظهور آوردن، آرزویِ کسی را برآوردن (برآورده کردن)، جامۀ عملپوشاندن، عملی ساختن، عملی کردن، مبادرت کردن، انجام دادن، عینیت
ورودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ورود، ظهور، آمدن، تشریففرمایی، نزولِ اجلال دخول، فرود، ملاقات وصال، حصول، اختتام، نیل، رسیدن، انجام، اتمام، موفقیت تشریف، مَقدَم، قدوم تقرب، حلول،
وجوهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ی، محل، موجودی، اعتبار، اندوخته، حساب بانکی، حسابجاری، حساب سپرده، حساب سپرده سرمایهگذاریکوتاهمدت، بلند مدت گردش نقدینگی
موجودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود وجود، ذاتی، معین، زنده، فعلی، قدیمی باقی، ابدی، جاودان فناناپذیر، متمادی، فراگیر، حاضر معیّن
وجودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود جود، بودن، کون، هستی، بقا، بود ذات مطلق، وجود مطلق، ذات خداوندی ذات معاش، جان، نَفْس، زندگی وجود درزمان، بقا، ابدیت، واقعیت وجود ازپیش، تقدم وجود در
واقعیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ، حقیقت داشتن، موجودیت، کیان، هستی وجود واقعی، مادیت آن بودن، خاص بودن، ویژگی پوزیتیویته واقع، فاکت، حقیقت اتفاق افتادن، واقع شدن، وقوع، استقرار فضا
ذاتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود فْس، وجود، ماهیت، هویت، جوهر جزء ماهوی، وضعیت، حالت، شرایط بخش اصلی، جان، قلب، روح، هسته، مغز، لُب، مرکز، درون عین
واقعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ، اصلی، مجسم، دارای جوهر معیّن قابل لمس، غیررویایی، غیرخیالی، غیرساختگی، تاریخی، حقیقی، صحیح جدی، بدون بحث، اساسی، استخوان دار، قابل توجه طبیعی، فیز