وسیله بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی سیله بودن، قابلیت استفاده، استفادۀ ابزاری، عاملیت، علیت، تأثیر سودمندی، یاری، مساعدت، امداد، کمک پشتیبانی، همکاری، اطاعت آلت دست، بازیچه، دست
وسیله شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی وسیله شدن، آلت دست بودن، بازیچه بودن، مفید بودن عمل کردن، انجام دادن، آوردن، کارکردن [دستگاه]، عمل کردن، کردن، خدمت کردن، کمک کردن
وسیلهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یله، منبع، اسباب، منابع، امکانات، مواد اولیه، مواد افزار، سازوبرگ، آلت، لوازم، ابزار ماشینآلات، وسایل، مصالح، اسلحه، وسیلۀ نقلیه، اسبابآلا
وسیله کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ] وسیله کردن، استفاده کردن، سودبردن اختیار دادن، توان دادن، منصوب کردن، گماشتن تدبیر کردن وسیله قرار دادن، توسل جستن (کردن)، متشبث (متوسل) شد
وسیله بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی سیله بودن، قابلیت استفاده، استفادۀ ابزاری، عاملیت، علیت، تأثیر سودمندی، یاری، مساعدت، امداد، کمک پشتیبانی، همکاری، اطاعت آلت دست، بازیچه، دست
وسیله شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی وسیله شدن، آلت دست بودن، بازیچه بودن، مفید بودن عمل کردن، انجام دادن، آوردن، کارکردن [دستگاه]، عمل کردن، کردن، خدمت کردن، کمک کردن
وسیلهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یله، منبع، اسباب، منابع، امکانات، مواد اولیه، مواد افزار، سازوبرگ، آلت، لوازم، ابزار ماشینآلات، وسایل، مصالح، اسلحه، وسیلۀ نقلیه، اسبابآلا
وسیله کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ] وسیله کردن، استفاده کردن، سودبردن اختیار دادن، توان دادن، منصوب کردن، گماشتن تدبیر کردن وسیله قرار دادن، توسل جستن (کردن)، متشبث (متوسل) شد
صفات موروثیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود وثی، وراثت، میراث، دیاناِ، کروموزوم، ژن، خاصیت ارثی استعدادذاتی، گناه جبلی اجداد، نسب نامه، ولی آتاویسم، شباهت نیاکان، وقوع مکرر، تکرار قانون مندل