وابسته بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه وابسته بودن، بهیکدیگر وابستهبودن، تابع و متغیر بودن، واکنش نشان دادن تهاتر کردن، تجارت کردن مساوی کردن، تلافی کردن، جبران کردن
وابستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام نانخور، پیروان، دنبالهرو، طفیلی، انگل، مفتخور مرید، پیرو، پیروان اقمار متعلقه پارازیت، سربار
سرخود عمل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام عمل کردن، خودمختار بودن، ولگشتن، آزاد بودن، بهخواهشهای نفس تسلیم شدن
واگذاردهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی رده، واگذارشده، نگهدارینشده، واهشته مورد غفلت واقعشده، واگذاشته [غفلت] فروشرفته، فروختهشده، واگذارشده، واگذاریشده، هبهشده، انتقالی،
وابسته بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه وابسته بودن، بهیکدیگر وابستهبودن، تابع و متغیر بودن، واکنش نشان دادن تهاتر کردن، تجارت کردن مساوی کردن، تلافی کردن، جبران کردن
رعایت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته رعایت کردن، مراعات کردن، بهجاآوردن، پیروی کردن، منطبق بودن اطاعت کردن عمل کردن، کردن ملاحظه کردن، احترام گذاشتن، اهمیت دادن