لبخند زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی د زدن، تبسم کردن، بشاشبودن زیرلب خندیدن، لبش بهخنده واشدن
مردودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ] مردود، ردّشده، مذموم برگشتی، مستردشده، برگشت خورده، نکوهیده ناباب، نامناسب ناشايسته، فاقدشرايط (صلاحیت) لازم، غيرقابلقبول، انتخاب نشد
برکنارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ک، فروگذاشته، ازدور خارجشده، ازکارافتاده، بهدردنخور، متروکه، مهجور، کاملاً مستهلک شده، سوخت شده، غیرقابل استفاده آشغال، دورریز، دورانداخته
جایگزین کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر انشین کردن، جازدن، گنجاندن، تعویض کردن، عوض کردن، بهجای دیگری گذاشتن، تبدیل کردن، مبادلهکردن، ردوبدل کردن، تسعیر کردن، معاوضه کردن، تبادل کردن، تج
مبهوتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه ت، مات، متحیر بیتجربه، نیاموخته، بیاطلاع، بیخبر، ازهمهجابیخبر، ازدنیابیخبر، نادان شوکه، متعجب، شگفتزده