هوانوردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، خلبان، مهماندار، مهندس پرواز، خدمۀ هوایی، خدمۀ زمینی فضانورد، کاسمونُت
هوانوردیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] هوانوردی، پرواز، هوابرد ارودینامیک، آئرودینامیک، علوم موشک، بالیستیک مافوق صوت، سوپرسونیک، دیوار صوتی، علم صدا صعود فرود، سقوط پرندگان شیرجه، پرش،
هوانوردیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] هوانوردی، پرواز، هوابرد ارودینامیک، آئرودینامیک، علوم موشک، بالیستیک مافوق صوت، سوپرسونیک، دیوار صوتی، علم صدا صعود فرود، سقوط پرندگان شیرجه، پرش،
بهانه آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام هانه آوردن، اما آوردن، تعللکردن، عذر و دلیل آوردن، دلیل تراشیدن، توجیه کردن اززیر کار دررفتن، فریب دادن، تظاهر کردن، وانمود کردن، ادا دا
جهانگردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت م] جهانگرد، مسافر زایر، حاجی، مشهدی، مشدی، کربلایی، کل رهرو کاشف، ماجراجو دریانورد هوانورد ناظر، بیننده طلیعه، سرآغاز دورهگرد، دستفروش تاجر، فروشند
شیرجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت شیرجه، غواصی، غوطهوری، غرق، غوطه پایین رفتن، سقوط شیرجۀ هوایی، هوانوردی فروبردن درآب، ارتماس، تعمید، استغراق
سقوطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، نزول، فرود، نشیب، غرق، افتادگی، اُفت، تنزل، کاهش افتتحصیلی انحطاط، زوال چیز سقوطکننده، چیز پایینآینده، بهمن، آبشار، باران، چترباز، [◄ هوانورد 27