طرفدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دار، هواخواه، پوزشخواه، حافظ، حامی، پشتیبان، پشت، پناه، پشت و پناه، محافظ، فریادرس، دادرس، نگهدار، پاسدار، ملجأ وکیل مدافع، وکیل دعاوی، شاهد، ن
شخص صلحطلبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) صلحطلب، آشتیجو، هواخواهصلح گرین پیس، صلح سبز
شیفتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال یفته، مشتاق، مجذوب، هواخواه، متعصب، غیور، معتاد، فدایی، مخلص، آدم خودرأی پشتیبان، خوشسلیقه، صاحبنظر
پیروفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رو، بعدی، بعد، دیگر، آینده، پسین، متأخر دنبالهرو، مرید، تابع، مقلد، مقتدی، طرفدار، هواخواه، هوادار قمر، طفیلی، انگل، پارازیت، سربار، سربار جامعه ◄ش
عضو حزبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) حزب، سیاستمدار، سیاستگذار رئیس حزب، عضو پولیتبورو، مسئول حزبی پیشوا، رهبر مقامات، مسئول هوادار، طرفدار، مرید، وابسته، هواخواه،