اندام داخلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، احشا، امعاواحشا، اندرونه، اعضای حیاتی، دل، قلب، شکم، معده، شش، جگر، قلوه، کلیه، مثانه، آبگاه دستگاه گوارش: دهان، مری، معده، بابالمعده، کیسۀ صفرا
اندام حسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی وست، دست▼، انگشت▼، بادکش، مژک، زبان، آنتن، شاخک، قلاب، سبیل حسگر، سنسور
تخریبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت هدام، براندازی، خرابکاری، معدوم سازی، انقراض، قلع و قمع، بنیان براندازی، ویرانی▼، ویران سازی، سرکوب، فرونشانی، اتلاف، تضییع رفع، زدایش، امحا، محو نا
اندام داخلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ، احشا، امعاواحشا، اندرونه، اعضای حیاتی، دل، قلب، شکم، معده، شش، جگر، قلوه، کلیه، مثانه، آبگاه دستگاه گوارش: دهان، مری، معده، بابالمعده، کیسۀ صفرا
حواسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی حس، اندام حسی، سیستم عصبی▼، احساس حواسپنجگانه، بساوایی، لامسه، [◄ لمس 378]، شنوایی، چشایی، ذائقه، بویایی، [◄ بو 394]، بینایی بازتاب، بازتاب شرطی
سایر ورزشهافرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی رزشها، پرورش اندام، بدنسازی، بادیبیلدینگ، بادیشیپر وزنهبرداری:اسکات، یکضرب، دوضرب، وزنه، هالتر شمشیربازی، بولینگ، پاتیناژ، اسکی، آلپاین
قطعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ی، دریدگی، جداشدگی، انقطاع، گسل، چاک، شکاف مقطع، برش دوراهی قطع اندام (عضو) اختصار پیشگیری ✑ شقاق