همسرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی شوهر، عروس، داماد، زوج، زوجه، جفت شوهر، شو، شوی دمساز، همدوش، همتا لنگه، دوگانگی، همطراز، مانند، اقوام بختوبالین، عیال، متعه، متمتع، مت
پهلوی هم گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد هم گذاشتن، مجاور کردن، کنارهمگذاشتن، کنارهم چیدن، نزدیک آوردن
جهانگردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت م] جهانگرد، مسافر زایر، حاجی، مشهدی، مشدی، کربلایی، کل رهرو کاشف، ماجراجو دریانورد هوانورد ناظر، بیننده طلیعه، سرآغاز دورهگرد، دستفروش تاجر، فروشند
همراهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد همراهی، همگامی، باهم بودن، پیوستگی، اتحاد مشایعت، معیت، التزام، التزام رکاب، ملازمت، ملازمه، مصاحبت، همدمی، یکدلی، همنشینی، معاشرت، مجالست، صحبت، حشر
همراهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد همراه، باهم، ملازم، پیوسته، بایکدیگر مصادف، قرین، معاصر، فعلی، هماهنگ، همزمان، اتفاقی همنشین، محشور، مصاحب، معاشر، مونس، همدم، مهربان همسفر پهلونشین،
مسافرت زمینیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت فرت زمینی، سفر، سیر، مسافرت، سیاحت، گردش، زیارت، تور مسافرتی عزیمت جهانگردی، ایرانگردی، توریسم مسافر، جهانگرد تماشا، بازدید، تفرج، یللی، نظاره، سرگر
همراهانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ان، منضمات، متعلقات، ملحقات اسباب، لوازم یدکی، لوازم [◄ وسیله، ابزار 630] الحاقات، افزودهشدهها، پیوست، ضمیمه، الحاقیه، مایتعلقبه، متمم صفت، صفت قا