همزمان کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان همزمان کردن، کوک کردن، تنظیمکردن، میزان کردن همزمان بودن (شدن)، تداخل داشتن، دریک زمان قرار داشتن
زمان مشروطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان سم] زمان مشروط وقوع مشروط بههمزمانی بااتفاق دیگر، همزمانی گاهگیر، گاهگاهی، هرازگاهی
همطرازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت زی، همارزی، همانندی، مطابقه، یکسانی معاوضهپذیری، قابلیت تبادل، معادله، جایگزینی، قابلیت جانشینی، جانشینی، تغییر متقابل اکیوالانس، ایزوتروپی تبادل،
ترکیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ترکیب، آمیزش، ساخت، سنتز، تشکیل ادغام، ملغمهسازی، تلفیق، یکپارچگی، اتحاد گداختگی، فوزیون، آلیاژسازی الحاق، اتحاد امتزاج، آمیختگی وحدت همراهی، همزما