همزمان کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان همزمان کردن، کوک کردن، تنظیمکردن، میزان کردن همزمان بودن (شدن)، تداخل داشتن، دریک زمان قرار داشتن
همزمان کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان همزمان کردن، کوک کردن، تنظیمکردن، میزان کردن همزمان بودن (شدن)، تداخل داشتن، دریک زمان قرار داشتن
زمان مشروطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان سم] زمان مشروط وقوع مشروط بههمزمانی بااتفاق دیگر، همزمانی گاهگیر، گاهگاهی، هرازگاهی