همراهانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ان، منضمات، متعلقات، ملحقات اسباب، لوازم یدکی، لوازم [◄ وسیله، ابزار 630] الحاقات، افزودهشدهها، پیوست، ضمیمه، الحاقیه، مایتعلقبه، متمم صفت، صفت قا
همراهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد همراه، باهم، ملازم، پیوسته، بایکدیگر مصادف، قرین، معاصر، فعلی، هماهنگ، همزمان، اتفاقی همنشین، محشور، مصاحب، معاشر، مونس، همدم، مهربان همسفر پهلونشین،
مرادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ید، هدف، آرمان، خواسته، کام، منظور، مقصود، میوۀ ممنوع، وسوسه، هدف
همراهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد همراه، باهم، ملازم، پیوسته، بایکدیگر مصادف، قرین، معاصر، فعلی، هماهنگ، همزمان، اتفاقی همنشین، محشور، مصاحب، معاشر، مونس، همدم، مهربان همسفر پهلونشین،
همراهی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد اهی کردن، همراه بودن، باهمبودن، باهم وجودداشتن، باهم زیستن، باهم زندگی کردن، درهم آمیختن، بههم آمیختن همسو بودن، مسیرشان بههم خوردن دنبال کردن حفا
موبایل و تلفنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ، تلفن همراه، موبایل، آنتن دادن، سرویس پیام کوتاه، اساماس، سیمکارت، هندزفری، ویبره، ویبراتور، مسیر، مشترک موردنظر تلفن، بیسیم، تلفنمنشی،
احتراما ًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات احتراما ً، همراه بااحترام,بااحترام، بااحترامات فائقه، باتقدیم احترام ارادتمند دودستی، بهنشانۀ احترام
دوستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ر، رفیق▲، همراه، همصحبت، مونس، همدم، حبیب، همنشین، مصاحب، معاشر، شخص عاشق، همکار همسایه، هموطن همکلاسی، بغلدستی، بچهمحل آشنا رابطه، پ