دوستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ر، رفیق▲، همراه، همصحبت، مونس، همدم، حبیب، همنشین، مصاحب، معاشر، شخص عاشق، همکار همسایه، هموطن همکلاسی، بغلدستی، بچهمحل آشنا رابطه، پ
همراهانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ان، منضمات، متعلقات، ملحقات اسباب، لوازم یدکی، لوازم [◄ وسیله، ابزار 630] الحاقات، افزودهشدهها، پیوست، ضمیمه، الحاقیه، مایتعلقبه، متمم صفت، صفت قا
همراهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد همراه، باهم، ملازم، پیوسته، بایکدیگر مصادف، قرین، معاصر، فعلی، هماهنگ، همزمان، اتفاقی همنشین، محشور، مصاحب، معاشر، مونس، همدم، مهربان همسفر پهلونشین،
دوست نزدیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ست صمیمی، رفیقجونجونی، شریک زندگی، همسر، ندیم، مصاحب، معاشر، محرم، محرم اسرار، ندیمه، دو جان دریک قالب، رفیق حجره و گرمابه اطرافیان، اقو
همراهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد همراهی، همگامی، باهم بودن، پیوستگی، اتحاد مشایعت، معیت، التزام، التزام رکاب، ملازمت، ملازمه، مصاحبت، همدمی، یکدلی، همنشینی، معاشرت، مجالست، صحبت، حشر