هرگزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان گز ابدیت، ازلیت، هرگزی، همیشگی، مدت زیاد ابداً، مطلقاً، وقت گلنی، الاوبلّا، هیچ، هیچوقت، هرگز فردا چه زمان؟ چه وقت؟
هرازگاهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان سم] هرازگاهی بیقراری، افتوخیز، پراکندگی، بیترتیبی، بینظمی نامنظم بودن، گهگاهی بودن، رقصیدن، لرزیدن، لرزان بودن، سوسو زدن، بال زدن، پَرپَر زدن، پ
هرازگاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان رازگاه، گاهبیگاه، بعضیوقتها، گاهگدار، وقتوبیوقت، بهندرت نامنظم، بریده بریده، بهطور پراکنده، ناآرام، پرتکان، پُرافتوخیز، پُرجَستوخیز، مثل اسف
هرج ومرجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ج، آنارشیسم، بیقانونی، اغتشاش، شورش، بینظمی آش شلهقلمکار، آش شلمشوربا، آش درهمجوش
هرگزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان گز ابدیت، ازلیت، هرگزی، همیشگی، مدت زیاد ابداً، مطلقاً، وقت گلنی، الاوبلّا، هیچ، هیچوقت، هرگز فردا چه زمان؟ چه وقت؟
هرازگاهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان سم] هرازگاهی بیقراری، افتوخیز، پراکندگی، بیترتیبی، بینظمی نامنظم بودن، گهگاهی بودن، رقصیدن، لرزیدن، لرزان بودن، سوسو زدن، بال زدن، پَرپَر زدن، پ
خورشیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام هر، آفتاب، شمس، ضیاء، خور، میترا، هور لکۀ خورشیدی قرص خورشید خورشیدگرفتگی، آفتابگرفتگی، کسوف ◄ تیرهسازی چشمۀ آفتاب، جام سحر، آفتاب عالمتاب، خس