هدایتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ری، راهبری، کنترل، امامت، امامی، امیری، پیشوایی، دستور استبداد برتری سَردَمداری رانندگی کارگردانی [مدیر، رهبر 690]
ولایتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت م] ولایت، قیمومت ابوت، پدری، بابایی کفالت، حضانت امامت، هدایت، حکومت الهی
رهیابیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، ناوبری، قایقرانی، راهبری، هدایت مسئول رهیابی، سکاندار، ناخدا، مهندس کشتی قطبنما، ادواتِناوبری▼
نشانه گرفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت گرفتن، هدف گرفتن، بهطرف چیزی نشانه گرفتن، رو کردن جهت دادن، جذب کردن هدایت کردن، رهیابی کردن هدف داشتن
مراقبت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود ، مواظبت کردن، پرستاری کردن، بالاسرِ ِکسی بودن، پاییدن، نظارت کردن، هدایت کردن، حفاظت کردن، نوازش کردن، بهنازپروردن باد زدن