نیست شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ، برافتادن، ازمیانرفتن، ازبین رفتن، هلاک شدن، هیچ شدن، ساقط شدن فوت کردن، بهرحمت ایزدی پیوستن، مردن جان ازدست دادن، تلف شدن بهنتیجهنرسیدن، بیهوده
نیست کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ردن، ازبین بردن، هیچکردن، نسخ کردن، لغو کردن خنثیکردن، نفی کردن پاک کردن، محو کردن نابود کردن، خراب کردن، باخاکیکسان کردن، داغان کردن، تباه کردن ثرو
نیست انگاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود اشتن، بر یخ نوشتن (نگاشتن) چیزی، بیهوده تلقی کردن، عبث دانستن، کأنلمیکندانستن، نیست انگاشتن، هیچ دانستن
نخستینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، نخست، یکم، اولی، اولین، آغازین▲، اصلی، جبلی، نوآور بیسابقه، تازه، نو رکورددار، پیشتاز، پیشاهنگ، پیشین، جلویی مادر، اولیه، ابتدابهساکن
عدمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود نیستی، نبود، نابودی، فنا، پوچی، بیهودگی، بطلان، بیجوهری هیچ، پوچ، عبث، صفر هیچوقت، هرگز پوکی، خلاء غیبت، غیاب فقدان، عدم شمول ◄بیرون گذاشتن چیز بی
ویرانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ، نابودی، هلاکت، تباهی، فنا، هلاک، نیستی، عدم، شکست، ادبار، فلاکت فروپاشی، انقلاب کشتیشکستگی، فروریزی، اضمحلال، زوال ناک آوت، ضربه
غیابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام غیاب، غیبت، عدم حضور، ناپیدایی کمبود، نارسایی، کسری، نقصان، نقیصه، نقص ناپدید شدن، ناپدیدی غیبت صغرا، غیبت کبرا نیستی، نبود، عدم، فقدان، فقد، خس
مرگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ومیر، درگذشت، موت، شهادت، احتضار، اجل، فوت، وفات، رحلت، ارتحال، ممات، سقط فنا، مردگی، نابودی، تلف، نیستی، عدم فانی بودن، زودگذری خودکشی، کُشتن،
اضمحلالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ل، انقراض، انحلال، انهدام، تخریب سقوط، فروریزی، فروپاشی، تجزیه انقراض، نابودی، نیستی، عدم، نسخ، مرگ، هلاک، محو، ویرانی بطلان، ابطال اتلاف، کا