باریکیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد باریکی، لاغری، نازکی، تکیدگی، ظرافت نفوذپذیری چیز باریک و لاغر: مو، دوک، خلال، نی چیز کمضخامت: کاغذ (بهضخامت کاغذ)، ورق، پوست پیاز ظرافت کلام
مشکلپسندیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی پسندی، باریکبینی، نازکی، قوۀ تمیز، خوشسلیقگی، دقت، انتخاب، لطافت طبع، ظرافت وسواس آرمانگرایی، ایدهآلیسم
ضعففرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ضعف، سستی، نااستواری، ازکارافتادگی، ناتوانی زبونی، خواری شکنندگی لطافت، نازکی، نرمی بیثباتی، تغییرپذیری ضعف پیری، کهولت، پیری ضعف جسمانی، بیحالی،
شکنندگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی شکنندگی، تُردی، پاشندگی، عدماتحاد لایهلایه شدن، پوست انداختن ◄ لایه سُستی، نازکی، ضعف چیز شکسته، چیز خردشده: خلال، گرد، پودر چیز شکننده، جنس