نارسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ز فقدانآمادگی]، کال، نرسیده، نپخته، سبز، کاملنشده، بکر، خام، درحالت فطری و اولیه، رشدنیافته، عقبمانده موقتی، موردی، سازماننیافته، غیرمتشکل
پرخوریکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات یکردن، ناپرهیزی کردن، بارکردن، نجویده قورت دادن، نشخوار کردن، لمباندن، خوردن، حرص زدن، سیر نشدن، سیری نداشتن
تکمیلنشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت یلنشده، ناتمام بدون آمادگی، ناآماده ناپخته، نرسیده، کال، نارس خام، بیشکل وقفه افتاده، متوقفشده، وقفهدار، گسیخته معلق، موکول به، منوط به درجریان،
میوهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت َر، ثمر، بار، سردرختی، گیاه میوۀ کال، نارس، چغاله، نرسیده، سبزدانه، بیدانه، گوجهسبز، چغالهبادام کنسرو میوه توت، شاهتوت هلو، شلیل، به، آلو، آلوزر
نارسا [درموردحرکت یا شیء]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت [درموردحرکت یا شیء]، کم، ناقص، ناکافی، غیرکافی دارای کمبود نیرو، تجهیزنشده بهمقصد نرسیده، کمبُرد، ناتمام، تکمیلنشده منفی کمیاب بههدفنخورده، پر