شعاع نورانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، پرتو، تیغ، شعشعه، شعاع، باریکه، سو، بارقه، آذر، برق، صاعقه، جرقه، اخگر، آذرخش، شراره، شرار، شرر، اشعه، امواج الکترومغناطیس لیزر فوتون برق، الک
ناراحتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی آزردگی، اذیت، صدمه، تصدیع، تغیر، لعن عصبانیت، بدخلقی، ترش رویی، بداخلاقی، ناسازگاری صدمه، آسیب، جراحت، زخم
ناراحتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی اراحت، آزرده، زخمی، ریش، ناسور، دردناک ناخوش، نالان، متألم، مدمغ، معذب، بیمار غمگین، متأسف رنجور، اذیتشده، متأذی، معذب، بیتاب، کلافه، رنجی
ناراحت بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی احت بودن، آب خوش از گلویشپایین نرفتن، راحت نداشتن، سوختن، رنجیدن، اذیت شدن، بهامان آمدن، بیتابوطاقتشدن
درخشانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شان، نورانی، روشن، فروزان، شبنما، تابنده، افروخته، عالمتاب درخشنده، براق، اطلسی، صیقلی، متالیک، برافروخته، تابان، تابناک، مشعشع، منور، رخشان، مش
روشنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شن، نورانی، منور، مشعشع، مشتعل، فروزان، افروزنده آفتابگیر، آفتابی، نوردار، نورباران براق، صیقلی، دارای جلا، مثل آینه، اطلسی، متالیک، جلادار، من
چراغفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی امپ، نئون، چلچراغ، لوستر، جار، شمعدان، روشنایی، نورافکن، پروژکتور، پریموس، بادی سراج، مصباح، زجاجه، مشکات اجزای لامپ: حباب، فیلامان، رشته، تنگست
روشنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ناکی، روشنایی، نور، پرتو، شعاع نورانی▼، درخشش، تابش، فروغ▼، نور روز، صبح، آفتاب، ضیا، مهتاب، چراغانی گرگ و میش نور مصنوعی، نور شمع، چراغ، مشعل ت