تازگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان تازگی، نوی، نویی، جدید بودن تروتازگی، طراوت، سرسبزی، شادابی قوایتازهنفس، قوای کمکی تازهکار، مبتدی، نوآموز نورسیده، نوزاد، بهدنیاآمده، تازه رسیده،
احترامگذارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ترامگذار، ارادتمند، حقیر، نوکرانه، عابد، مؤدب، رعایت کننده بااحترام ◄احتراماً▼
تابعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام منقاد، تبعه، زیردست، مرئوس، مادون، محدود، مقیّد، مطیع، مظلوم مُسَخّر، اسیر، مقهور، تحتتسلط، دستنشانده، شکستخورده نوکرانه
جوانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ] جوان، نوجوان، برنا [حالتاسمی جوان 132] نابالغ، خردسال، نونهال، نوباوه، تازهپا صغیر، کودک، بچه، بچهصفت، بازیگوش کودکانه، بچگانه شیرخواره بیتجربه
جوانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ، حیوان جوان▼، گیاه نورسته▼، بچه، طفل، کودک، خردسال، نوزاد، نورسیده، مولود، نوباوه، کوچولو، نینی، فسقلی، مامانی، عروسک، گل پسر، عزیز، دردانه، ملوس،