نواختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی نوازندگی کردن، ساز زدن، زدن، موسیقینواختن، اجرا کردن آکورد گرفتن، ضربهزدن، آرشه کشیدن، دمیدن همراهی کردن، همنوازی کردن ساز کردن سوت زدن (کشیدن)
ربط نداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ] ربط نداشتن، بسته نبودن، بستگینداشتن کاری نداشتن خارج ازموضوع صحبت کردن، تجاهل کردن، خودرابه کوچه علی چپ زدن، ازموضوع اصلی اجتناب کردن بیربط صحبت
قبول نداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال شتن، تکذیب کردن، ردکردن، کأنلمیکن دانستن، نادیده گرفتن، نیست انگاشتن، بر یخ نوشتن (نگاشتن) چیزی
انتظار نداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه انتظار نداشتن، غافلگیر شدن، ناامیدشدن، آماده نبودن دلسرد / مأیوس شدن
ضعیف بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ] ضعیف بودن، نا نداشتن، بهبادی بندبودن بیمار بودن پژمردن، نرمشدن لنگیدن، سلانه سلانه راه رفتن، سکندری خوردن، نوسان داشتن، آهسته رفتن ضعیف شدن، نات
دیر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ل] دیر بودن، کار ازکار گذشتن دیر آمدن، تاخیر داشتن، تاخیر کردن، دیرکردن، دست بهدست کردن، جا ماندن دیرکردن، تأنی بهخرج دادن، استخاره کردن، درنگ کرد
تجلیل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ردن، بزرگ گردانیدن، تکریم کردن، ترفیع دادن، نواختن، گماشتن
تلفظ کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه کردن، ادا کردن، خواندن، قرائت کردن، تلاوت کردن، برزبان آوردن، گفتن، بیان کردن، حرف زدن، اظهار کردن پیش خواندن، صداکردن