نجیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، اصیل، بااصل‌ونسب، بزرگ‌منش، آقامنش، بزرگوار، پاکزاد، پاک‌نژاد، پاک‌نهاد، رفیع، بلندمرتبه، دارای مقام و منزلتی والا، علیه، با تربیت، بزرگ م
ترساندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، تشر زدن، نهیب زدن، رم دادن، چپ‌چپ نگاه کردن، تهدید کردن وحشت در دل کسی انداختن بیم دادن، بیمناک کردن نسق گرفتن، زهرچشم گرفتن، نسق کردن
تحریککردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ، وسوسه کردن▼، موجب شدن، اصرارکردن، نهیب زدن، آنتریک کردن، ترغیب کردن، تشویق کردن، آفرین گفتن امید دادن خواستن، التماس کردن مکلف کردن تح
تهدید کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ید کردن، اخاذی کردن، باتهدید وادار کردن، نهیب زدن، امر کردن، ترساندن، تشر زدن، تلافیکردن به‌مبارزه طلبیدن فحش دادن امر کردن، طلبیدن
بلندی صدافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ] بلندی صدا، رسایی، بلندی صدای بلند: رعد، صدای انفجار، سوت، آژیر، آلارم، زنگ، ناقوس، بام، غرش، ویژ بلندگو▼ جیغ، فریاد، بانگ، داد، پرخاش، نهیب، ه
فریاد انسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی داد، جار، نعره، جیغ، هوار، غوغا، جنجال، هلهله، آوا، فغان، غریو، خروش، نفیر، دادوفریاد، بانگ، پرخاش، نهیب ریسه، شادمانی، شاباش هق‌هق، گریه، زاری،