نامیزانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال انی، نادرستی، نادقیقی، عدم دقت کلیگویی، عمومیت بیدقتی، غفلت
نامیزانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ان، غیردقیق، نادرست، ناصحیح جامع، کلی، عام سمبلشده لَنگ، نامتعادل، تنظیم نشده، ناکوک، نامرتب، ناهماهنگ
نامیده شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه شدن، نام گرفتن، نامداشتن، وصف شدن، یدک کشیدن
ناامید شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی امید شدن، امید بریدن، امیدازدست دادن، افسردن، سوخت کردن، کنار گذاشتن، استفاده نکردن
ناآمادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ت] ناآماده، بدون آمادگی [این سرفصل: صفاتانسان فاقد آمادگی. درمورد شرایط ناشی از فقدان آمادگی به نارس▼ رجوع شود و درمورد قید مربوط به اقدامات
خوشنامیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی نامی، نام نیک، حسن شهرت، وجهه، نیک نامی، روسفیدی، بستانکاری، تحسین، اهمیت
مشهورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی امدار، نامی، نامآور، نامآشنا، اسمی، نامآشنا، نامجو [ی]، بلندآوازه، پرآوازه، تاریخی، برجسته، سرشناس، شناختهشده، محبوب، زبانزد، فراروی ان
بینامیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نامی، ناشناسی اسمش چیه، چیز، فلان، بهمان، فلانی، یارو، ابلی، بابا، باجی، ایکس، ایگرگ گمنامی
انتظار نداشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه انتظار نداشتن، غافلگیر شدن، ناامیدشدن، آماده نبودن دلسرد / مأیوس شدن
نامگذاری شدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نامگذاری شده، نامیده، ملقب، موسوم، معروف به اسمی، مربوط بهاسم، مسما، بامسما علنی، سرگشاده