نمایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه تئاتر، نمایشنامه، پیس، سناریو، فیلمنامه اکران، بهصحنه آوردن، اجرا سوژه، ژانر تراژدی، غمنامه، کمدی، نمایش اخلاقی، ملود
نمایش باشکوهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ه، دبدبه، کبکبه، مراسم، مراسم مجلل، تشریفات کامل، مراسم تاجگذاری، تجلیل، یادمان، منظره جلال، شکوه، زیبایی جشنواره، فستیوال، جشن، روز مخصوص گ
ناشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه بلد، بیمهارت، ناوارد، بیاستعداد، بیکفایت، نالایق، ناشایسته، ناکارآمد، بیتجربه، ناآزموده، ناپخته، بیسررشته تنبل ناتوان نورس، تازهوارد
نمایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه تئاتر، نمایشنامه، پیس، سناریو، فیلمنامه اکران، بهصحنه آوردن، اجرا سوژه، ژانر تراژدی، غمنامه، کمدی، نمایش اخلاقی، ملود
دستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، دستۀ بازیگران، تروپ نمایش باند، باند تبهکاران تیم، یازده نفر کمیته، پایور لشکر، ارتش جوخه، هنگ، تیپ، نیرو، آرایش جنگی اخوان، فرقه پانل، میزگرد بچ،
اثبات کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال اثبات کردن، بهاثبات (ثبوت)رساندن، نشان (نمایش) دادن، توجیهکردن، دلیل آوردن نتیجه گرفتن، استدلال کردن اعتقاد داشتن، باورداشتن
تقلید کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه ] تقلید کردن، تکرار کردن، شبیه کردن ادای کسی (چیزی) را در آوردن، ادا داشتن نمایش دادن، نمودن استهزا کردن جعل کردن