واگذاشتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود وردغفلت واقعشده، رهاشده، ژولیده، نامرتب، شلخته، شانهنکرده، ناآراسته، بدون آراستگی، ناپاک کنارگذاشتهشده، بایگانیشده، متروک، ویران
زشتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی زشت، بدریخت، کریهالمنظر، کثیف، ناپاک نفرتانگیز، کریه، رکیک، شنیع ناآراسته، نازیبا، بدلقا، بدلعاب، بدگل، ناگیرا، اکبیری ناگوار، وخیم انکرمن
سرهمبندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه همبند، سمبلکار، بزندررو، آدم ناشی، ماستمالیکن، شلخته، جلمبر ناشی، دستوپاچلفتی بازنده ژولیده، نامرتب، ناآراسته
لکهدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی دار، ترکدار، زخمی، خراب، خدشهدار، قُر، معیوب، ناقص بدونزینت، ساده، ناآراسته، بدنما، بدترکیب ککمکی ◄خالدار
آشفتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ت] آشفته، پریشان▼ [وضعیت آشفته:]آشفته، نابهسامان، نامرتب، بیسامان، بینظم▼، بههمریخته، درهمبرهم، مغشوش، متشتت، ازهمپاشیده، داغان، متلاشی، شکسته