نقش داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت اثر کمکی داشتن، تاثیر داشتن، سهیم بودن، تقویت کردن، ایجاب کردن، سبب بودن، سهم داشتن، منجر شدن ترویج کردن، زیر بالوپر خود گرفتن، تشویقکردن، حمایت کر
نقش تزیینی برجستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل یینی برجسته، گل برجسته، ریلیف، نقشۀ برجستهنما، کاشی برجسته تراش حک، نقش حکاکی، برجستهکاری، برجستهنمایی حکاکی ◄کندهکاری منبتکاری، معرق
نقش (بازی)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ازی)، نقش، بازی، رُل، شخصیت پانتومیم نقش اصلی، نقش اول، نقش دوم پسره، آرتیسته، دختره، قهرمان، آدم بده، دزده، چارلی ترس
نقشهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه اطلس، کروکی، نمودار لِیآوت، چیدمان هندسه جغرافیا، اقیانوس، زمین توطئه
نقش تزیینی برجستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل یینی برجسته، گل برجسته، ریلیف، نقشۀ برجستهنما، کاشی برجسته تراش حک، نقش حکاکی، برجستهکاری، برجستهنمایی حکاکی ◄کندهکاری منبتکاری، معرق
نقش (بازی)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ازی)، نقش، بازی، رُل، شخصیت پانتومیم نقش اصلی، نقش اول، نقش دوم پسره، آرتیسته، دختره، قهرمان، آدم بده، دزده، چارلی ترس
توطئهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی طرح، نقشه، دسیسه، آنتریگ پاپوش، پروندهسازی لطایفالحیل، حیله، مکر، فریب کودتا، کودتای خزنده، ~نرم، ~مخملی حسابگری، سیاسیکاری، دیپلماسی زمین
تدبیرکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ردن، نقشه ریختن، اثرداشتن، تأثیر داشتن، بهدام انداختن توطئه کردن، نقشه کشیدن، دسیسه کردن (چیدن)، پاپوش برای دیگری دوختن، تحریک کردن چارهاند