نقاشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه اشی، صورتگری، نگارگری، پیکرنگاری، نقاشی کردن، هنر گرافیک، هنر تجسمی رنگآمیزی، رنگرزی مصورسازی طراحی، رسم، ترسیم امپرس
نقاشی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ی کردن، کشیدن، طراحی کردن، ترسیم کردن، رسم کردن، تصویر کردن، انداختن، نقش کردن، ساختن
تابلوی نقاشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نقاشی، پرده نقاشی، نقاشی، تصویر، نقاشی دیواری، مرقع طرح، عکس، رسم، پسزمینه، پلان، طرح کلی، خطوط اصلی، خطوط کلی، اسکلت
ناشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه بلد، بیمهارت، ناوارد، بیاستعداد، بیکفایت، نالایق، ناشایسته، ناکارآمد، بیتجربه، ناآزموده، ناپخته، بیسررشته تنبل ناتوان نورس، تازهوارد
ناآمادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ت] ناآماده، بدون آمادگی [این سرفصل: صفاتانسان فاقد آمادگی. درمورد شرایط ناشی از فقدان آمادگی به نارس▼ رجوع شود و درمورد قید مربوط به اقدامات
خامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه سادهلوح، بیغلوغش، بیتزویر، بیتکلف، ناشی، صادق، بیریا، روراست، بیگناه ناآزموده، ناپخته، بیتجربه سادهدل، خوشباور، زودباور رُک، بی
بیتربیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی نااهل، بیفرهنگ، بی تمدن، ناجنس، ناجور، ناباب، عامی، عوام، بینزاکت، بازاری، دهاتی، کولی، توده، وحشی، بدوی بی احساس بیکلاس، بیادب، ناشی تو
نقاشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه اشی، صورتگری، نگارگری، پیکرنگاری، نقاشی کردن، هنر گرافیک، هنر تجسمی رنگآمیزی، رنگرزی مصورسازی طراحی، رسم، ترسیم امپرس
تابلوی نقاشیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نقاشی، پرده نقاشی، نقاشی، تصویر، نقاشی دیواری، مرقع طرح، عکس، رسم، پسزمینه، پلان، طرح کلی، خطوط اصلی، خطوط کلی، اسکلت