نفاق کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ق کردن، انشعاب کردن طلاق خواستن، طلاق گرفتن، جدایی طلبیدن، متارکه کردن
مایۀ نفاقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) اق، ریشۀ دعوا، مابهالنزاع، مورد دعوا، مایۀ ستیز، علت جنگ اختلافات قومی، جداییطلبی، اختلافات مرزی، درگیری مرزی، جنگ داخلی درجۀ
تک نفوذیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) یشروی، شبیخون، یورش، خیز، تهاجم، هجوم، پیشروی ناگهانی، حملۀ ناگهانی، شکستن حصر پرتاب
تأثیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت یر، اثر، نفوذ، گیرایی، توانایی، تسلط، چیرگی، احاطه بازتاب، پرتو، دامنۀ عمل کارآیی، بازدهی توان، برتری، بزرگی جاذبه، دافعه خوشنامی، اقتدار نقش عمده،
ایجادتعصب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال عصب کردن، عوامفریبی کردن، نفوذ داشتن، اثر داشتن، تأثیر گذاشتن
تندی [محرکها]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ها]، بُرّندگی، گزندگی، زنندگی، سختی، شدت، نفوذ، نافذ بودن، نیشداری
مخلوط شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت دن، آمیختن، آمیزش کردن، ترشح کردن، نشت کردن، نفوذکردن قاطی شدن تکثیر شدن
تأثیر داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت تأثیر داشتن، اثر داشتن، ارتباطداشتن، بُرد داشتن نفوذ داشتن، حرفشدررو داشتن، بهحرفش گوش دادن، مهم بودن اثر گذاشتن (بخشیدن، کردن)، کارگر بودن، بیتأث