نانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت گندم، لواش، سنگک، تافتون، بربری، جو نان قندی، شیرمال، کماج باگت، پیتا، لوف، گرد، همبرگری، بریده، نان تُست، اسلایس نانسبوسدار، نان جو، رژیمی بولکی،
نادانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال دان، جاهل، ناآگاه، بیخبر، بیاطلاع، نامطمئن، قاطی ناشی، معصوم، بیگناه، بیتزویر بتپرست احمق، بیفکر، کودن، ابله بیمغز، بیعقل، سبک، پوچ
نادانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ن، فردِ نادان، بیسواد، عامی، بیشعور، دلقک، خر، نفهم، نافهم ناآگاه، غافل، بیمعرفت، بیدانش، بیبصیرت، پَرت، جاهل بیاطلاع، بیخبر، ازدنیا
نانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت گندم، لواش، سنگک، تافتون، بربری، جو نان قندی، شیرمال، کماج باگت، پیتا، لوف، گرد، همبرگری، بریده، نان تُست، اسلایس نانسبوسدار، نان جو، رژیمی بولکی،
نادانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال دان، جاهل، ناآگاه، بیخبر، بیاطلاع، نامطمئن، قاطی ناشی، معصوم، بیگناه، بیتزویر بتپرست احمق، بیفکر، کودن، ابله بیمغز، بیعقل، سبک، پوچ
نادانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ن، فردِ نادان، بیسواد، عامی، بیشعور، دلقک، خر، نفهم، نافهم ناآگاه، غافل، بیمعرفت، بیدانش، بیبصیرت، پَرت، جاهل بیاطلاع، بیخبر، ازدنیا
بیخردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، جاهل، نادان، غیرمنطقی، بیهوش بیسلیقه کوتهفکر عجول، بیپروا دراشتباه [صورت اسمی:] ◄ نادان
لیوانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام م، کوزه، باده، پیاله، ساغر، گیلاس، استکان، فنجان، پیمانه، استکان و نعلبکی، استکانشستی، استکان کمرباریک، انگاره، گیره، جااستکانی کاسه▲، کوزه▲ کُپ