بینظمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم نظمی، بیترتیبی، نابهسامانی، عدم هماهنگی، درهم برهمی، بههم ریختگی، درهم ریختگی، هرج ومرج اختلال، تلاطم، شلوغی، آشوب جنجال، سروصدا، قال، همهمه، صدای
پیچیدگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ی، بغرنجی، دشواری، سختی، غیر قابل درک بودن تودرتویی، درهم پیچیدگی، بافت متقاطع کلافسردرگم، پیچ، گیر، گره، قفل فتنهانگیزی تاریکی تعقیر
ازپی آمدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ی آمدن، ازپی هم آمدن، عقبهم رفتن، دنبال کردن، نزدیک بودن، جایگزین شدن، پشتهم آمدن، متناوببودن
نوعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ی، قسم، جور، گونه، رقم، قلم، قماش، تایپ، سنخ، جنس، گروه ∊ نوع انسان انواع، اقسام، اقلام، اجناس طور ◄ حالت