معنی نظامی | واژه یاب

جست‌وجوی مشابه

مقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) احترام گذاشتن [نظامی]، (افعال نظامی)، پهلوفنگ کردن، خبردار ایستادن

مقوله: نتیجۀ استدلال انی، نادرستی، نادقیقی، عدم دقت کلی‌گویی، عمومیت بی‌دقتی، غفلت

مقوله: نتیجۀ استدلال ان، غیردقیق، نادرست، ناصحیح جامع، کلی، عام سمبل‌شده لَنگ، نامتعادل، تنظیم نشده، ناکوک، نامرتب، ناهماهنگ

مقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه شدن، نام گرفتن، نامداشتن، وصف شدن، یدک کشیدن

مقوله: احساسات فردی امید شدن، امید بریدن، امیدازدست دادن، افسردن، سوخت کردن، کنار گذاشتن، استفاده نکردن

مقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) احترام گذاشتن [نظامی]، (افعال نظامی)، پهلوفنگ کردن، خبردار ایستادن

مقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) یش جنگی، جناح یگان نظامی، گروهان، گُردان، هنگ، جوخه، تیپ یگان هوابرد پهلوفنگ، اقدامات جنگی

مقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) وی دریایی، نداجا ناوگان نظامی، آرمادا

مقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ت] مربوط به‌نظامیان (صفات): سربازی، نظامی آماده به‌خدمت، منتظر خدمت سلحشور، جنگجو، جنگ‌طلب، محارب

مقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ع، دژبان، میلیشیا، نظامی، پاسبان، پاسدار، محافظ طرفدار، کمک کننده دروازه‌بان، -بان، نگهبان فرد انقلابی