نصف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ردن، دونصف کردن، دونیمکردن، به طورمساوی تقسیم کردن، بخش کردن، شقه کردن، ازوسط نصف کردن، تقسیم کردن، سهم بهاندازه دادن، برابر برداشتن بریدن جدا شدن،
بدن انسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، تن، پیکر، آغوش، ارگانیسم، هیکل، قواره، اندام، قدوقواره، بالا، قدوبالا، قدوقامت جان، روح کالبدشناسی، علوم پزشکی، اندام، ماهیچه، مفصل، عضله قامت
مفادفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته ، شروط، شرایط، مواد، مفهوم، مضمون، نص، موضوع، شرایط نهایی اولتیماتوم، ضربالاجل بند، ماده، تبصره، پاراگراف، پیوست، ضمائم، الحاقیه مف
ثبات دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر کردن، قراردادن، پابرجا کردن، پایا ساختن، پایدار کردن، دائمی کردن، ثابت کردن، استوار کردن، بهحالت موازنه درآوردن، بنیاد نهادن، نهادینه کردن، تشکیل
نصف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ردن، دونصف کردن، دونیمکردن، به طورمساوی تقسیم کردن، بخش کردن، شقه کردن، ازوسط نصف کردن، تقسیم کردن، سهم بهاندازه دادن، برابر برداشتن بریدن جدا شدن،
یکدومفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ] یکدوم، نصف، نیم شقه، نصفه، نیمه، نیمکره نصفانصف، پنجاهپنجاه خط استوا، مدار نصفالنهار نصف سال، ترم نصفکننده، نیمساز زاویه، عمود منصف نیمروز، ظه