ناشایستگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه یستگی، عدم مناسبت، نابرازندگی عدم مصلحت بیلیاقتی، بیکفایتی، عدم صلاحیت، ناشیگری، عدم مهارت، ناتوانی، عجز بدزمانی، بیموقعی، نابههنگامی
نیاموختهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ه، بیسواد، ناآشنا، ناآگاه، بیاطلاع، تحصیلنکرده غافل، تاریکدل، گمراه، تاریکاندیش، بداندیش، متعصب
عدم مصلحتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ] عدم مصلحت، نامناسبت، ناسازگاری ناشایستگی ◄ عدم مهارت بدوَقتی، بیموقعی، زیانآوری بیسیاستی، بیفکری، کوتهبینی زیان، ضرر، خسران