نجیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، اصیل، بااصلونسب، بزرگمنش، آقامنش، بزرگوار، پاکزاد، پاکنژاد، پاکنهاد، رفیع، بلندمرتبه، دارای مقام و منزلتی والا، علیه، با تربیت، بزرگ م
مجموعهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی نجینه، کلکسیون، آرشیو، آلبوم، گردآورده، بایگانی، پیشینه موزه، دفینه کاردکس، قفسه، بایگانی ذخیره، اندوخته مجموعۀ جواهرات سلطنتی گنج، خزانه ◄ ا
غل وزنجیر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام نجیر کردن، زنجیر کردن، دستبندزدن، بخو کردن (زدن)
صلاح مصلحت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه لحت کردن، مشورت خواستن، بهداوریرفتن، پیروی کردن، تبادل نظر کردن، وارد شور شدن نصیحت شنیدن
بامدارافرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام دارا، آسانگیر، ملایم، نرمشکننده، نجیب، مؤدب، پرتحمل، تهییجناپذیر آزاداندیش، آزادفکر، روشن، باز، دمکرات، لیبرال، آزاد، روشنفکر
باتربیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی زخانواده خوب، اصیل، با اصل و نسب، آدمحسابی، آدم، تربیتشده، آدابدان، نجیب تعارفی، مؤدب