ناراحتیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی آزردگی، اذیت، صدمه، تصدیع، تغیر، لعن عصبانیت، بدخلقی، ترش رویی، بداخلاقی، ناسازگاری صدمه، آسیب، جراحت، زخم
ناراحتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی اراحت، آزرده، زخمی، ریش، ناسور، دردناک ناخوش، نالان، متألم، مدمغ، معذب، بیمار غمگین، متأسف رنجور، اذیتشده، متأذی، معذب، بیتاب، کلافه، رنجی
ناراحت بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی احت بودن، آب خوش از گلویشپایین نرفتن، راحت نداشتن، سوختن، رنجیدن، اذیت شدن، بهامان آمدن، بیتابوطاقتشدن
بیرون فرستادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، بیرون دادن، فرستادن، پاشیدن، افشاندن، فشاندن، ریختن، نثار کردن، تکاندن، تکانیدن، تکان دادن، منتشرکردن پرتو افشاندن، افکندن، تشعشع کردن دمیدن، دود
عَرضه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص ه کردن، پیشنهاد دادن، قیمتدادن، تقدیم کردن، نثار کردن، تعارف کردن، پیشنهاد کردن، دادن، مطرح کردن وسوسه کردن، سر زدن فروختن، تهیه کرد
قربانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی نذر، وقف، زهد، فداکاری، ذینفع نبودن (ایثار) اهدای خون، اهدای عضو نثار، فدا، قربان
عَرضهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص رضه، پیشنهاد، ایجاب، تعارف، تقدیم، پیشکش، دهش پیشنهادقیمت، ارائۀ قیمت، اُفر، ایجاب، تعیین نرخ مزایده، مناقصه، فروش انتخاب تصمیمسازی
هدیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی نه، عطیه، ارمغان، یادگاری، تُحفه، تقدیمی، جایزه، پاداش، تعارفی، سوغات، رهاورد، چشمروشنی، ازآب گذشته، جاخالیبا، سرراهی، توشه، اقورراهی، آقو