تشخیص دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال دادن، نتیجهگیری کردن، تمیز دادن، نتیجهگرفتن، قضاوت کردن، برداشت کردن، استنباط کردن، دریافتن، دانستن، یافتن، دیدن انتخاب کردن قضاوت کردن د
تشخیصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال خیص، استنتاج، نتیجهگیری، برداشت، قضاوت، تمیز، قوۀ تمیز تشخیص غلط، عدم تمیز، عدم تشخیص قیاس، استدلال رأی ملت، رأی عام، نظرخواهی، همهپرسی،
مشخصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال خص، تشخیصدادهشده، استنتاجشده، نتیجهگیریشده، انتخابشده، قطعی، منطقی قضایی، بیطرف خردمندانه ◄ خردمند عادلانه ◄ بهحق، عادل
قضاوتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ا، صدور رأی، صدورحکم، اظهارنظر، نتیجهگیری، استنتاج، تشخیص تصمیم، رأی دادگاه، حکم اجرایقانون، رعایت
پی بردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال دن، تشخیص دادن، حسکردن، دیدن متوجه شدن، واقف شدن، آگاه شدن، اطلاع پیدا (حاصل) کردن، باخبر شدن، مطلع شدن دریافتن، درک کردن، فهمیدن، آگاهی یا