ناگفتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط تلویحی، مسکوت، مکتوم، گفته‌نشده، اسرارآمیز▼، سرّی، محرمانه، امضامحفوظ، ناگفتنی، غیرقابلدرک
ناشناختهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال هول، نشنیده، ندیده، نامرئی، ناپیدا، ناگفته، سِرّی، پوشیده، مخفی، نهفته ناآشنا، ناشناس، مستعار کشف‌نشده، نو پیش‌بینی‌نشده، آتی بی‌اهمیت غایب
ساکتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ساکت، خاموش، خموش، خفه، آرام کم‌حرف به‌نرمی، بی‌سروصدا، بدون سروصدا، آهسته، ضعیف و خفه [صدا] بی‌حرف، بی‌صدا، بی‌سخن، بی‌کلام، بی‌گفتگو، بی‌زبان،
ناپیدافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، نامرئی، غیبی، ندیده، خارج ازدید، نادیده، نامشهود، ناملموس، نامحسوس، گم، ناپدید پرت، دور، منزوی، گوشه‌گیر پنهان، غیب، غایب، نهفته، مخفی تاریک،
فراموششدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه فراموش‌شده، فراموش، ازیادرفته، ازخاطر محوشده متروک، رهاشده، واگذارده، مدفون گمنام، بی‌نام، ناشناس مورد بی‌توجهی، واگذاشته، قدرندانسته، مسکوت
غیرقابلدرکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن رقابل‌درک، نامفهوم، غیرقابلتوضیح، دشوار، مهجور، دورازذهن، بیان‌ناپذیر▼ ناخوانا، نامأنوس، ناگفته آهسته، ناواضح، غیرواضح، غیرقابل‌ش