نامیده شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه شدن، نام گرفتن، نامداشتن، وصف شدن، یدک کشیدن
غفلت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود غفلت کردن، نادیده گذشتن، ازقلمانداختن، فروگذاردن غفلت کردن از دیگری◄ توجه نکردن [بهشخص دیگر]▼ غفلت کردن در وظایف، اهمال کردن، لاابا
نجوا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی نجوا کردن، نالیدن، ناله کردن، آه (ناله) کشیدن خفه کردن، خفه کردن ارتعاش جریان داشتن، وزیدن
کَر بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی َر بودن، نشنیدن، نادیدهگذشتن، غفلت کردن، گوش ندادن، امتناع کردن
نامگذاری شدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نامگذاری شده، نامیده، ملقب، موسوم، معروف به اسمی، مربوط بهاسم، مسما، بامسما علنی، سرگشاده
نامگذاری کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه امگذاری کردن، نامیدن، نام نهادن، نام گذاشتن، صدا کردن، نافبری کردن