نامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ک، نامخانوادگی، شهرت، نام فامیل، هویت، اسم و شهرت، اسم کامل، نام (اسم) مستعار، نومدوپلوم، کنیه، لقب، عنوان، نامونشان،
جویای نام بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی نام بودن، جاه طلب بودن، دنبالمقام بودن، مغرور بودن فخر فروختن
نظمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم نظم، سامان، ترتیب▼، آراستگی، تنظیم هماهنگی سیستم، متدولوژی، قانون، روال مشخص، ضابطه، نسق، قاعده همگنی، عادت انضباط، اطاعت سلسله مراتب، هرم، درجهبندی
نظم دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم عل] نظم دادن منظم کردن مرتبکردن، آراستن، تنظیم کردن، الفبایی کردن میزان کردن، درست کردن سازمان دادن، نظم برقرار کردن تزیین کردن، خوشگل کردن، آرایش دا
نظم داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم شتن، مرتب بودن، هماهنگبودن، با هم خواندن، سازگار بودن (شدن) وارد صف شدن، در صف قرارگرفتن، دررتبۀ صحیح قرارگرفتن، جای خود نشستن، مستقر شدن
آفرینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات آفرین، احسنت، بارکالله، ایوالله، مریزاد، دست مریزاد، مرحبا، دمت گرم، دستخوش، ماشاءالله هورا، خوشا، ناز دهن ِ(نطق، نَفَس) کسی، براوو، باغت آبا
مشمولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم پذیرفتهشده، داخل، تشکیل دهنده، درونی درزمره، درجرگه مقبول، ملحوظ، درنظرگرفتهشده، جاافتاده رایج، متداول، مرسوم
ورودیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم دخل، راه ورودی، راه دخول، دهانه، حصار شهر، آستانه دخول دَر ◄ پنجره سَردَر
معروففرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ده، محبوب، زبانزد، نامدار، نامی، نامآور، بلندآوازه، پرآوازه، تاریخی، ممتاز، برجسته، سرشناس، مشهور بارز، مشخص، قابل توجه گاو پیشانی سفید
رعایافرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ده، عامه، عام، تودۀعوام، عوام، عوام الناس، سوادالناس، خلقالله، مردم کوچه و بازار، تودۀ مردم، همگان، خلق، خلایق