نامعقولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال محال، غیرمنطقی، باطل، مضحک، مزخرف، لاطائل، نابهجا، بیمورد، بیجا، ناحساب، بدون معنی، بیمعنی پوچ، عبث ناموجه، باطل متناقض غیرممکن
غیرمنطقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال نامعقول، چرند، مزخرف، یاوه، لاطائل، مفت، پوسیده دلبخواه، اختیاری، قراردادی، اعتباری سفسطهآمیز، سفسطهمانند، حقنما دارای استدلال ضعیف، غ
مسخرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی مسخره، مضحک، ازمُد افتاده، آنتیک مهمل، چرند، مزخرف، نامعقول شخص مسخره ◄ مقلد، بذلهگو، ظریفطبع
باطلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال ، منسوخ، مردود، ملغا، ملغی، لغو، ردشده، محکوم، ردکردنی یاوه، عبث، ضایع، مهمل، پوچ، نامعقول، غیرمنطقی، بیهوده نادرست، بیمعنی، ناحق، ناراس
مبالغهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال مبالغه، دست بالا گرفتن، بزرگنمایی، خوشبینی غلو، گزافه، اغراق افراط، زیادهروی، عدم اعتدال گزافهگویی، رجزخوانی، لافزنی چاپلوسی خودبزرگبی
اَبلَهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال َه، احمق، تهیمغز، کمهوش، قاصر، نارسا، مغزخرخورده، ببو، بُله مضحک، نامعقول، مسخره سادهلوح، خام، بیتزویر، نادان، معصوم، بیگناه، بچه، بچگ