نامرادیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه رادی، ناکامی، برآوردهنشدن آرزوها، دلسردی، یأس، دلشکستگی، تأسف، نومیدی خبر بد، شوک عدم موفقیت، فلاکت، خفت، درماندگی آرزوی دورودراز
نامردیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات گری، شیادی، نارو، گول زدن، حقه، مکر، حیله، نیرنگ، فریب، قانونشکنی ناجوانمردی بیحمیتی، بیغیرتی
نامردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات بدکاره، شخص مطرود، مردک، آدم شیطان صفت، خیانتکار، خائن، آشغال، نااصیل، لکۀ ننگ، عضو حزب باد
ناکامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه دلسرد، نامراد، سرخورده، واخورده، ناموفق، مأیوس، نومید، دستازپادرازتر، دلشکسته، افسرده شکستخورده گلهمند، منعشده ◄ ممنوع بینظم، سازماننی
مکروهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی خواسته، نامردمی، مخالف سلیقه، دافع، نفرتانگیز، بدمزه، ناگوار
نادرست بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات بودن، نامردی کردن، ناروزدن، حیله کردن، اخلاقیات را زیرپا گذاشتن، دزدیدن، فریب دادن، دروغ گفتن، تقلب کردن، خرده شیشه داشتن، بدنام بودن خیانت کردن
ظالمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی خبثطینت، نامردمی، رذل، سنگدل، ازخدابیخبر، غدار، بیرحم، سختگیر، ضد بشر حیوان صفت، وحشی، ددمنش، درنده، شریر، شرور، خونخوار، آدمخوار قات
شکستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ، ناکامی، نامرادی، باخت، مغلوبیت، مغلوبشدن، هزیمت، انحطاط، افول عدم اطمینان، بنبست، توقف عقبنشینی، دورشدن تخریب انقیاد انهزام، انکسار