بینتیجهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل فرجام، بیعاقبت، بهبنبست رسیده، نافرجام، دلسردکننده، هدر، بیفایده، بیهوده، مشروط، مردود ضعیف، بدون نتیجه، بهمقصدنرسیده، نارسا ساقط، ملغا، ب
نتیجه ندادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ندادن، عاقبت نداشتن، آخروعاقبت نداشتن، فرجام نداشتن، بهمقصد نرسیدن نافرجام ماندن، عقیم ماندن، بههدف نرسیدن (نخوردن)، نقش برآب شدن، بیهوده بود
ناکامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه دلسرد، نامراد، سرخورده، واخورده، ناموفق، مأیوس، نومید، دستازپادرازتر، دلشکسته، افسرده شکستخورده گلهمند، منعشده ◄ ممنوع بینظم، سازماننی
آشوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، ناآرامی، بلوا، فتنه، هرجومرج، بحران، شورش، کودتا، عصیان، انقلاب جنجال، غوغا، همهمه، شلوغی، ولوله، قشقرق، جاروجنجال، دادوفریاد و شلوغی، سرسام، ازد
پرهرجومرجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام رج، کنترلنشده، ناآرام، آزاد، بیقانون، بینظم، مغشوش آنارشیستی، هرجومرجطلبانه، حکومتستیزانه